Okwolesebwa ate n’Eriggwa mu Bulamu bwa Pawulo
1Kiŋŋwanidde okwenyumiriza, newaakubadde nga tekugasa. Naye ka njogere ku kwolesebwa n’okubikkulirwa kwa Mukama waffe. 2Waliwo omusajja wa Kristo gwe mmanyi, emyaka kkumi n’ena egiyise yatwalibwa mu ggulu eryokusatu. Naye oba yatwalibwa ng’ali mu mubiri, oba nga tali mu mubiri, nange simanyi, wabula Katonda ye amanyi. 3Era mmanyi ng’omuntu oyo, oba mu mubiri oba ng’aggiddwa mu mubiri nange simanyi, wabula Katonda ye amanyi, 4nga yatwalibwa mu nnimiro lwa Katonda n’awulira ebintu bingi eby’ekyewuunyo omuntu by’atakkirizibwa kwatula. 5Ku bw’omuntu oyo nzija kwenyumiriza naye ku bwange siryenyumiriza, okuggyako mu bunafu bwange. 6Naye ne bwe nandiyagadde okwenyumiriza, sandibadde musirusiru kubanga nandibadde njogera mazima, naye saagala muntu yenna andowoozeeko nti ndi wa waggulu nnyo okusinga we yandintadde ng’asinziira ku ebyo by’andabamu oba by’ampulirako, 7okusingira ddala okubikkulirwa kwe nafuna. Noolwekyo olw’obutagulumizibwa nnyo, kyenava nfumitibwa eriggwa mu mubiri, ye mubaka wa Setaani, ankube nneme okugulumizibwa ennyo.
8Emirundi esatu egy’enjawulo nga nsaba Mukama amponye eriggwa eryo. 9Buli mulundi ng’aŋŋamba nti, “Ekisa kyange kikumala, kubanga amaanyi gange gatuukirira mu bunafu.” Noolwekyo kyennaavanga nneegulumiza n’essanyu lingi olw’obunafu bwange, amaanyi ga Kristo galyoke galabisibwe. 10Kyenva nsanyukira mu bunafu, mu kuvumibwa, mu bizibu, mu kuyigganyizibwa, mu binzitoowerera, ku lwa Kristo, kubanga buli bwe mba omunafu, olwo nga ndi wa maanyi.
Pawulo Alumirwa Abakkolinso
11Naye mwampaliriza okufuuka omusirusiru. Noolwekyo mmwe musaana okunjogerako kubanga abatume abakulu abawagulu tebalina na kimu kye bansinza, newaakubadde nga nze siri kintu. 12Eky’amazima obubonero obw’omutume bwakolerwa mu mmwe mu kugumiikiriza kwonna, mu bubonero ne mu byewuunyo, ne mu bikolwa eby’amaanyi. 13Kubanga kiki ekkanisa endala kye zaabasingira, wabula nze kennyini obutabazitoowereranga. Munsonyiwe ekyonoono ekyo.
14Laba guno mulundi gwa kusatu nga nneeteeseteese okujja gye muli, era sijja kubazitoowerera, kubanga ebyammwe si bye njagala, wabula njagala mmwe. N’ekirala, mmwe muli baana bange; abaana si be baterekera bazadde baabwe eby’obugagga, wabula abazadde be baterekera abaana baabwe. 15Naye nzija kusanyuka nnyo okwewaayo gye muli, nze ne byonna bye nnina olw’emyoyo gyammwe, newaakubadde nga nze gye nkoma okubaagala ennyo, ate mmwe okwagala kwammwe gye ndi gye kukoma okukendeera. 16Naye mukkirize nti ssabazitoowerera; naye ne ngerengetanya ne mbatega mu lukwe. 17Mu abo be nabatumira, ani gwe nakozesa okubafunamu amagoba? 18Nakuutira Tito okujja, ne ntuma n’owooluganda omulala awamu naye; Tito yeeyabafunako amagoba? Tetwatambulira mu mwoyo gumu? Tetwatambulira mu kisinde kimu?
Okutya kwa Pawulo n’Okweraliikirira
19Obw’edda mwalowooza nga mwetoowaza mu maaso ga Katonda. Naye abaagalwa ebintu byonna tubyogerera mu Kristo olw’okubazimba. 20Kubanga kye ntya oboolyawo kwe kubasanga nga mufaanana nga bwe ssaagala, nange mmwe okunsanga nga nfaanana nga bwe mutayagala; oboolyawo nga waliwo okuyomba, n’obuggya, n’obusungu, n’okwawukana, n’okugeyaŋŋana, n’olugambo, n’okwekuluntaza, n’okutabukatabuka; 21bwe ndijja nate, Katonda wange aleme kuntoowaza mu maaso gammwe, ne nkaabira abo bonna abaayonoona edda, ne bateenenya obutali bulongoofu, n’obwenzi, n’obugwagwa bye baakola.
رؤيای پولس و عارضهٔ جسمی او
1گرچه خيلی زننده است كه اينطور از خود تعريف نمايم، اما بگذاريد چنين كنم. بگذاريد از رؤياهايی كه ديدهام و مكاشفههايی كه خداوند به من عطا فرموده است، تعريف كنم.
2-3چهارده سال پيش به آسمان برده شدم. از من نپرسيد كه جسمم به آنجا رفت يا روحم؛ خود نيز نمیدانم؛ فقط خدا میداند. به هر حال خود را در بهشت ديدم. 4در آنجا چيزهايی حيرتانگيز و غيرقابل وصف شنيدم كه اجازه ندارم دربارهٔ آنها به كسی چيزی بگويم. 5من میتوانم به اين رويداد با ارزش ببالم، اما چنين نخواهم كرد. تنها چيزی كه به آن فخر میكنم، ضعفهايم است؛ و نيز به بزرگی خدا میبالم كه از چنين ضعفی، برای جلال خود استفاده میكند. 6اگر از خود تعريف كنم، كاری احمقانه نكردهام، زيرا هر چه بگويم حقيقت خواهد داشت. اما نمیخواهم كسی بيش از آنچه در زندگی و گفتار من میبيند، برايم ارزش قائل شود.
7اما برای آنكه از اين مكاشفات خارقالعاده و مشاهدات روحانی، احساس غرور به من دست ندهد، خدا اجازه داد كه عارضهای همچون خار در بدنم بوجود آيد. او اجازه داد فرستادهٔ شيطان مرا رنج دهد و بدين وسيله مانع غرور من گردد. 8سه بار به خداوند التماس كردم كه مرا از آن رهايی دهد. 9اما او هر بار خواهش مرا رد كرد و فرمود: «من با تو هستم و همين تو را كافی است، زيرا قدرت من در ضعف تو بهتر نمايان میشود!» پس حال با شادی به ضعفهای خود میبالم. شادم از اينكه زندگیام قدرت مسيح را نمايان میسازد، و نه توانايیها و استعدادهای خودم را. 10پس، از داشتن آن «خار» خوشحالم؛ از اهانتها، سختیها، جفاها و مشكلات نيز شادم؛ چون میدانم كه همهٔ اينها باعث جلال مسيح میشود. زيرا وقتی ضعيفم، آنگاه توانا هستم؛ هر چه كمتر داشته باشم، بيشتر به خدا متكی خواهم بود.
توجه و علاقهٔ پولس به قرنتيان
11شما مرا مجبور كرديد كه مانند يک نادان، اينچنين از خود تعريف كنم، در حالی که شما خود میبايست مرا میستوديد. زيرا گرچه هيچ هستم، اما از اين «فرستادگان برگزيده و عالی مقام خدا!» هيچ كم ندارم. 12زمانی كه با شما بودم و با صبر و شكيبايی، خدا را خدمت میكردم، او توسط من معجزات و كارهای شگفتآور بسياری در ميان شما انجام داد. همين معجزات، دليل و گواه هستند بر اينكه من رسول و فرستادهٔ خدا میباشم. 13تنها كاری كه در كليساهای ديگر انجام دادهام، ولی برای شما نكردهام، اين است كه سربار شما نشدهام و از شما كمک مالی نخواستهام، خواهش میكنم اين كوتاهی مرا ببخشيد!
14حال برای سومين بار قصد دارم نزد شما بيايم؛ اين بار نيز سربار شما نخواهم بود، زيرا نه مالتان را بلكه خودتان را میخواهم! فراموش نكنيد كه شما فرزندان من هستيد؛ وظيفهٔ فرزندان نيست كه زندگی والدين خود را تأمين كنند، بلكه والدين هستند كه بايد نيازهای فرزندان خود را برآورده سازند. 15من نيز با كمال ميل حاضرم هر چه دارم و حتی خود را فدای شما كنم تا از لحاظ روحانی تقويت شويد؛ گرچه هر قدر بيشتر به شما محبت میكنم، محبت شما به من كمتر میشود!
16برخی از شما میگويند: «درست است كه پولس سربار من نشد، اما او شخص زيركی است و بیشک با فريب دادن و استفاده از وجود ما، سودی عايدش شده است!»
17اما چگونه؟ آيا كسانی كه نزد شما فرستادم، از شما استفادهای بردند؟ 18وقتی از تيطوس خواهش كردم كه به نزد شما بيايد و برادر ديگرمان را به همراه او فرستادم، آيا ايشان از شما سودی بردند؟ نه، البته كه نه! زيرا هدف و روش كار همهٔ ما، يكی است.
19شايد تصور میكنيد كه تمام اين سخنان برای آنست كه بار ديگر نظر لطف شما را نسبت به خود جلب نمايم. اما اصلاً چنين نيست! خدا شاهد است كه منظورم از اين گفتهها، كمک به شما دوستان عزيز است، چون خواهان بنا و تقويت روحانی شما هستم. 20زيرا میترسم وقتی نزد شما بيايم، از ديدن وضعتان خشنود نشوم؛ آنگاه شما نيز از نحوهٔ برخورد من با وضع خود، شاد نخواهيد شد. میترسم كه بيايم و ببينم كه در ميان شما مشاجره، حسادت، تندخويی، خودخواهی، تهمت، بدگويی، غرور و تفرقه وجود دارد. 21بلی میترسم وقتی اين بار نيز نزد شما بيايم، باز خدا مرا به سبب شما شرمنده سازد. بيم دارم كه باز ماتم بگيرم، چون بسياری از شما كه زندگی گناهآلودی داشتيد، هنوز هم در گناه زندگی میكنيد و مرتكب ناپاكی و اعمال قبيح و فساد و زنا میشويد.