Naše těla jsou slabá
1Víme přece, že až zemřeme, ožijeme znovu v lepší a konečné podobě. 2-9Toužíme po tom a zároveň kolísáme, protože bychom se rádi vyhnuli umírání a vstoupili přímo do nesmrtelného života, k němuž nás Bůh už nyní připravuje: jako záruku nám dal svého Ducha.
Proto se můžeme důvěřivě těšit na náš nebeský domov; ve svých tělech tu vlastně žijeme v cizině, daleko od své vlasti, kde nás očekává Kristus. Nevidíme ho, ale jsme s ním spojeni vírou. Proto s plnou důvěrou a rád opustím třeba hned toto tělo, abych získal domov u svého Pána. V každém případě však chci dělat to, co se líbí jemu, ať už to znamená setrvat zde v cizině, nebo se vydat do své vlasti. Na ničem jiném totiž nezáleží. 10Tak jako tak se nakonec všichni musíme postavit před Kristův soud, kde bude každý náš čin, dobrý i zlý, spravedlivě ohodnocen.
Usilujme o smíření s Bohem
11Je to právě tahle bázeň před Bohem, která mě nutí vést lidi k víře. Bůh moje pohnutky zná a věřím, že ani vy mne nepodezíráte z něčeho postranního. 12-13Ne, nechci znovu sebe vychvalovat. Chci vám jen ukázat, že se za mne nemusíte stydět, a tak můžete zavřít ústa těm, kdo si zakládají na vnějším projevu místo na vnitřní hodnotě. Poslouží-li to k Boží slávě, ať si mě lidé mají třeba za blázna. Jsem-li však při dobrých smyslech, poslouží to zase vám. 14Kristova láska nás zajala. Je přece zřejmé, že smrt toho, kdo zemřel za všechny, se rovná tomu, jako kdyby zemřeli všichni, 15takže naše životy nepatří už nám, ale tomu, kdo za nás zemřel a vstal z mrtvých.
16Není tedy správné posuzovat někoho podle toho, co o něm soudí svět nebo jaký se navenek jeví. Takto chybně jsem se kdysi i já díval na Krista a posuzoval jej jako každého jiného člověka. Jak jsem se mýlil! 17Kdo se stane křesťanem, stává se úplně jiným člověkem. Už nikdy není takovým, jakým byl předtím. Začal docela nový život! 18To je změna, kterou působí sám Bůh. Ačkoliv jsme se nacházeli v nepřátelském táboře, 19Bůh s námi prostřednictvím Ježíše Krista uzavřel mír a pak nás pověřil, abychom jeho jménem předložili nabídku smíření všem lidem na této planetě.
20Z Kristova pověření – jako jeho velvyslanci – tedy provoláváme, aby to všichni slyšeli: Pojďte a přijměte přátelskou ruku, kterou vám Bůh v Kristu podává! 21Na toho, který se nikdy nedopustil ničeho špatného, přenesl Bůh všechnu naši špatnost a jeho spravedlnost přenesl na nás.
برای ما، مرگ يعنی بودن با خدا
1زيرا میدانيم وقتی اين «خيمه» كه اكنون در آن زندگی میكنيم فرو ريزد، يعنی وقتی بميريم و اين بدنهای خاكی را ترک گوييم، در آسمان خانهها يعنی بدنهايی جاودانی خواهيم داشت كه به دست خدا برای ما ساخته شده است، نه به دست انسان. 2حال كه در اين بدن زندگی میكنيم، چقدر خسته و فرسوده میشويم. به همين دليل مشتاقانه روزی را انتظار میكشيم كه بدن آسمانیمان را همچون لباسی نو در بركنيم. 3آنگاه يقيناً روحهايی بدون بدن نخواهيم بود. 4ما در اين بدن خاكی، تحت فشار هستيم و آه و ناله میكنيم؛ اما در ضمن نمیخواهيم بميريم و از اين بدن خلاص شويم، بلكه میخواهيم به همين صورت كه هستيم، بدن آسمانی خود را بپوشيم تا اين بدنهای فانی در آن زندگی جاويد غرق شود. 5اينست آنچه كه خدا برای ما تدارک ديده است؛ و برای آنكه يقين بدانيم كه همهٔ اين بركات را نصيب ما خواهد ساخت، روحالقدس را به عنوان بيعانه به ما عطا كرده است.
6پس با اطمينان كامل چشم انتظار بدن آسمانیمان هستيم، و میدانيم كه هر لحظه از عمرمان كه در اين بدن خاكی صرف شود، دور از مسيح و خانهٔ ابدیمان، صرف شده است. 7ما اين امور را نه با ديدن بلكه با ايمان باور میكنيم. 8بنابراين، از مرگ ترسی نداريم، بلكه از آن استقبال میكنيم، چون میدانيم كه پس از مرگ نزد خداوند رفته، در خانهٔ آسمانیمان به سر خواهيم برد. 9اما چه در اين دنيا، در اين بدن باشيم، و چه در آسمان با مسيح، هدفمان اينست كه همواره در هر چه میكنيم، رضايت او را جلب نماييم. 10زيرا همهٔ ما در مقابل تخت داوری مسيح خواهيم ايستاد و هر يک از ما نتيجهٔ اعمالی را كه در اين زندگی انجام داده است، خواهد ديد، چه نيک، چه بد.
عيسی مسيح ما را با خدا آشتی میدهد
11بنابراين، چون چنين ترس و احترامی نسبت به خداوند در دل ما هست، میكوشيم تا مردم را به سوی نجات هدايت كنيم. خدا از دل ما باخبر است و میداند كه آنچه میگوييم، عين حقيقت است. اميدوارم شما هم به اين موضوع پی برده باشيد.
12فكر نكنيد كه بار ديگر شروع به خودستايی كردهايم! نه، بلكه میخواهيم دليلی داشته باشيد تا بتوانيد به ما افتخار كنيد و جواب آن دسته از معلمين دروغين را بدهيد كه به مقام و موقعيت و ظاهر خود افتخار میكنند، نه به باطن و خصايل درونی. 13-14آيا گمان میكنيد كه عقل خود را از دست دادهايم كه دربارهٔ خود چنين سخن میگوييم؟ حتی اگر چنين باشد، برای آنست كه خدا جلال يابد! و اگر در سلامت عقل به سر میبريم، به نفع شماست. هر آنچه میكنيم، نه برای نفع خودمان، بلكه برای اينست كه عشق مسيح سراسر وجود و هستیمان را تسخير كرده است. و چون ايمان داريم كه مسيح جان خود را در راه همهٔ ما فدا كرد، به اين نيز ايمان داريم كه ما هم نسبت به زندگی گناهآلود گذشته خود، مردهايم. 15مسيح برای همه مرد تا تمام كسانی كه زندهاند يعنی كسانی كه از او زندگی جاويد يافتهاند، ديگر برای خود و ارضای خواستههای خود زندگی نكنند، بلكه برای خشنودی همان كسی زندگی كنند كه در راه ايشان مرد و دوباره زنده شد.
16بنابراين، از اين پس برادران مسيحی خود را برحسب ظاهر و مطابق طرز فكر مردم دنيا، قضاوت نكنيد. زمانی من نيز دربارهٔ مسيح چنين قضاوت میكردم و بر اين باور بودم كه او يک انسان عادی است. اما اكنون ديگر چنين فكری ندارم. 17كسی كه از آنِ مسيح میگردد، تبديل به شخص جديدی میشود. او ديگر آن انسان قبلی نيست؛ او زندگی كاملاً تازهای را آغاز كرده است.
18تمام اين نيكويیها از سوی خدايی است كه به خاطر فداكاری عيسی مسيح، ما را با خود آشتی داده است، و اين مسئوليت را به ما سپرده تا پيغام اين آشتی را به ديگران نيز برسانيم و ايشان را به سوی لطف الهی رهنمون شويم. 19پيغام ما اينست كه خدا در مسيح بود و مردم را به آشتی با خود فرا میخواند تا گناهانشان را ببخشايد و آثار آن را پاک نمايد. 20ما سفيران مسيح هستيم. خدا بوسيلهٔ ما با شما سخن میگويد. وقتی ما چيزی را از شما درخواست میكنيم، مانند اينست كه مسيح آن را از شما میخواهد. بنابراين، از جانب او از شما میخواهيم كه لطف و محبت خدا را رد نكنيد و با او آشتی نماييد. 21زيرا خدا بار گناهان ما را بر دوش مسيح بیگناه گذاشت، تا ما به عنوان پيروان او، آن طور كه مورد پسند خداست، نيک و عادل شويم.