Salutation
1Paul, apôtre de Jésus-Christ par la volonté de Dieu, chargé d’annoncer la vie promise par Dieu et accessible dans l’union avec Jésus-Christ, 2salue Timothée, son cher enfant :
Que Dieu le Père et Jésus-Christ, notre Seigneur, t’accordent grâce, compassion et paix.
Paul remercie Dieu pour Timothée
3Je suis reconnaissant envers Dieu, que je sers avec une conscience pure, à l’exemple de mes ancêtres1.3 Les ancêtres de Paul étaient des Juifs pieux (voir Ph 3.4-5)., lorsque continuellement, nuit et jour, je fais mention de toi dans mes prières. 4Je me rappelle tes larmes1.4 Au moment du départ de Paul d’Ephèse. et j’éprouve un vif désir de te revoir afin d’être rempli de joie.
5Je garde le souvenir de ta foi sincère, cette foi qui se trouvait déjà chez ta grand-mère Loïs et ta mère Eunice. A présent, elle habite aussi en toi, j’en suis pleinement convaincu.
Invitation au courage et à la fidélité
Ravive la flamme !
6C’est pourquoi je te le rappelle : ravive le don que Dieu t’a fait dans sa grâce lorsque je t’ai imposé les mains. 7Dieu nous a donné un Esprit qui, loin de faire de nous des lâches, nous rend forts, aimants et réfléchis.
8N’aie donc pas honte de rendre témoignage au sujet de notre Seigneur. N’aie pas non plus honte de moi qui suis ici en prison pour sa cause1.8 Paul est prisonnier à Rome parce qu’il a prêché l’Evangile.. Au contraire, souffre avec moi pour l’Evangile selon la force que Dieu donne. 9C’est lui qui nous a sauvés et nous a appelés à mener une vie sainte. Et s’il l’a fait, ce n’est pas à cause de ce que nous avons fait, mais bien parce qu’il en avait librement décidé ainsi, à cause de sa grâce.
Cette grâce, il nous l’a donnée de toute éternité en Jésus-Christ. 10Et maintenant elle a été révélée par la venue de notre Sauveur Jésus-Christ. Il a brisé la puissance de la mort et, par l’Evangile, a fait resplendir la lumière de la vie et de l’immortalité.
11C’est pour annoncer cet Evangile que j’ai été établi prédicateur, apôtre et enseignant. 12C’est aussi la raison de mes souffrances présentes. Mais je n’en ai pas honte, car je sais en qui j’ai mis ma confiance et j’ai la ferme conviction qu’il est assez puissant pour garder tout ce qu’il m’a confié jusqu’au jour du jugement.
13Tu as entendu de moi des paroles saines : fais-en ton modèle pour l’appliquer dans la foi et l’amour qui se trouvent dans l’union avec Jésus-Christ. 14Garde intact, par l’Esprit Saint qui habite en nous, le bien précieux qui t’a été confié.
Le courage d’Onésiphore
15Comme tu le sais, tous ceux qui sont dans la province d’Asie m’ont abandonné, entre autres Phygèle et Hermogène. 16Quant à Onésiphore, que le Seigneur manifeste sa compassion à toute sa famille. En effet, il m’a souvent réconforté et il n’a pas eu honte de moi parce que je suis en prison. 17Au contraire, dès son arrivée à Rome, il s’est mis activement à ma recherche, et il a fini par me trouver. 18Que le Seigneur lui donne d’avoir part à la compassion du Seigneur au jour du jugement. Tu sais aussi mieux que personne combien de services il m’a rendus à Ephèse.
سلام و درود از پولس
1از طرف من، پولس، كه طبق درخواست خدا فرستادهٔ عيسی مسيح هستم، و مأموريت يافته‌ام كه اين وعدهٔ خدا را در همه جا اعلام كنم كه هر كه به مسيح ايمان آورد، زندگی جاويد خواهد يافت؛
2به فرزند عزيزم تيموتائوس.
از درگاه خدای پدر و خداوندمان عيسی مسيح، طالب فيض و رحمت و آرامش برای تو می‌باشم.
تشويق به وفاداری
3چقدر خدا را برای وجود تو شكر می‌كنم! هر روز برايت دعا می‌كنم و بسياری از شبها تا دير وقت به خدای خود التماس می‌كنم كه تو را مورد لطف بی‌پايان خود قرار دهد. او خدای اجداد من و خدای من است، و تنها آرزويم در زندگی اينست كه رضايت او را فراهم سازم.
4نمی‌دانی چقدر مشتاق ديدارت هستم و تا چه حد از ديدن مجدد تو شاد خواهم شد، زيرا هميشه اشكهايی را كه به هنگام وداع می‌ريختی، به یاد دارم. 5هيچگاه از ياد نمی‌برم چه ايمان خالصی به خداوند داشتی، درست مانند مادرت «یونیکی» و مادر بزرگت «لوئيز»؛ و اطمينان دارم كه حالا نيز ايمانت به همان اندازه مستحكم است. 6به همين جهت، می‌خواهم يادآوری كنم كه آن عطای الهی را كه در توست شعله‌ور سازی، همان عطايی كه خدا به هنگام دعا و قرار گرفتن دستهای من بر سر تو، در وجود تو قرار داد. 7زيرا آن روحی كه خدا به ما داده است، در ما ترس بوجود نمی‌آورد، بلكه ما را سرشار از محبت و قدرت می‌سازد و ما را ياری می‌دهد تا بتوانيم خود را تحت انضباط قرار دهيم. 8اگر اين عطای الهی را در وجودت شعله‌ور نگاه داری، هرگز بيم نخواهی داشت از اينكه به مردم اعلام كنی كه مسيح نجات دهندهٔ همه است؛ در ضمن، شرمگين نخواهی شد كه از من به عنوان دوست خود ياد كنی، دوستی كه به خاطر مسيح در زندان است. بلكه برعكس، خودت نيز حاضر خواهی بود به خاطر انجيل مسيح همراه من رنج و زحمت بكشی، و خدا تو را در اين زحمات تقويت خواهد نمود.
9اين خداست كه ما را نجات داد و برای خدمت خود برگزيد، نه به دلیل لياقت ما، بلكه به سبب اينكه پيش از آفرينش جهان اراده فرموده بود لطف و محبت خود را بوسيلهٔ عيسی مسيح به ما نشان دهد. 10و حال، با ظهور نجات دهنده‌مان عيسی مسيح، ارادهٔ او آشكار شده است؛ او قدرت مرگ را در هم شكست، و به ما راه ورود به زندگی جاويد را نشان داد كه همانا ايمان آوردن به پيغام انجيل اوست؛ 11و برای اعلام و تعليم همين پيغام است كه خدا مرا برگزيده تا رسول و فرستادهٔ او در ميان غيريهوديان باشم. 12به همين دليل است كه در اين زندان متحمل زحمات هستم، اما شرمگين نيستم زيرا می‌دانم به چه كسی ايمان آورده‌ام و يقين دارم كه او می‌تواند امانتی را كه به او سپرده‌ام، تا روز بازگشت خود محفوظ نگاه دارد.
13به سخنان و تعاليم صحيحی كه از من شنيدی، محكم بچسب و از آنها سرمشق بگير، بخصوص از ايمان و محبتی كه عيسی مسيح عطا می‌كند. 14آن امانت نيكو، يعنی عطای الهی را به كمک روح‌القدس كه در وجود تو ساكن است، حفظ كن.
15همانطور كه می‌دانی، تمام مسيحيانی كه از ايالت «آسيا» به اينجا آمده بودند، مرا به حال خود گذاشته و رفته‌اند؛ حتی «فيجلوس» و «هرموجنس» نيز مرا ترک گفته‌اند. 16خداوند «اُنيسيفوروس» و خانوادهٔ او را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد، زيرا بارها به ديدن من آمد و باعث دلگرمی و شادی من گرديد. او هيچگاه از زندانی بودن من عار نداشت، 17بلكه به محض رسيدن به روم، همه جا به دنبال من گشت تا اينكه مرا پيدا كرد. 18خداوند در روز بازگشت مسيح بر او رحمت فرمايد. تو خودت به خوبی آگاهی كه اين مرد در «اَفَسُس» نيز چقدر به من خدمت كرد.
